گنجور

 
خیام

زان کوزهٔ میْ که نیست در وی ضرری،

پُر کن قَدَحی بخور، به من دِهْ دگری،

زان پیشتر ای پسر که دررَهْگُذری،

خاک من و تو کوزه کند کوزه‌گری.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode