هندوئی را باغبان سوی گلستان می فرستد
یا بیاقوت تو سنبل خطّ ریحان می فرستد
یا شب شامی ز روز خاوری رخ می نماید
یا خضر خطّی بسوی آب حیوان می فرستد
جان بجانان می فرستادم دلم می رفت و می گفت
مفلسی نزلی بخلوتگاه سلطان می فرستد
می رساند رنج و پندارم که راحت می رساند
می فرستد درد و می گویم که درمان می فرستد
هر که جانی دارد و در دل ندارد ترک جانان
دل بدلبر می سپارد جان بجانان می فرستد
با وجودم هر که روی چشم پر خون می نماید
زر بکان می آورد لؤلؤ بعمّان می فرستد
همچو خواجو هر که جان در پای جانان می فشاند
روح پاکش را ز جنّت حور رضوان می فرستد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.