چون پای غم ار ز مجلست بیرونم
از دست غمت چو می در آب و خونم
تو مجلس می نشانده دانم چونی
من غرقه خون نشسته دانی چونم
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
چون پای غم ار ز مجلست بیرونم
از دست غمت چو می در آب و خونم
تو مجلس می نشانده دانم چونی
من غرقه خون نشسته دانی چونم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
آن ماه که از کنار شد بیرونم
در ماتم او کنار شد پر خونم
دوشش دیدم به خواب در،خفته به خاک
گفتم: چونی گفت: چه گویم چونم
از درد سر خویش ندانم چونم
وز دایرهٔ وجود خود بیرونم
یا رب تو مرا از سر و گردن برهان
کز خود به سری زگردنی افزونم
ای آنکه ز شوق آهویت مجنونم
درویش توام ز پادشه افزونم
من رند و شرابخواره آسوده ز گنج
یک تنگه اگر مرا بود قارونم
ای درد تو لیلی دل مجنونم
خرم ز غم تو خاطر محزونم
از بسکه شکفته گل گل، از خار رهت
گویی گل خار است دل پر خونم
ای بیخبر از محنت روزافزونم
دانم که ندانی از جدایی چونم
باز آی که سرگشتهتر از فرهادم
دریاب که دیوانهتر از مجنونم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.