گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خاقانی

خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت

باز به پیرانه سر، عشق تو از سر گرفت

یار درآمد به کوی، شور برآمد ز شهر

عشق در آمد ز بام، عقل ره درگرفت

لعل تو یک خنده زد، مرده دلی زنده کرد

حسن تو یک شعله زد، سوخته‌ای درگرفت

تاختن آورد هجر، تیغ بلا آخته

زحمت هستی ما، از ره ما برگرفت

شیر به چنگال عنف، گردن آهو شکست

باز به منقار قهر، بال کبوتر گرفت

صبر و دل و دین ما جمله ز ما بستدند

روح مجرد بماند دامن دل برگرفت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode