هدیهٔ پای تو زر بایستی
رشوهٔ رای تو زر بایستی
غم عشقت طرب افزای من است
طرب افزای تو زر بایستی
جان چه خاک است که پیش تو کشم
پیشکشهای تو زر بایستی
دیده در پای تو گشتن هوس است
کشته در پای تو زر بایستی
گرد هم اجرای امروز تو جان
خرج فردای تو زر بایستی
ترش روی است زر صفرا بر
وقت صفرای تو زر بایستی
آتش بسته گشاید همه کار
کار پیرای تو زر بایستی
بیزری داشت تو را بر سر جنگ
صلح فرمای تو زر بایستی
کوه سیمینی و هم سنگ توام
در تمنای تو زر بایستی
تا کنم بر سر و بالات نثار
هم به بالای تو زر بایستی
دید سیمای مرا عشق تو گفت
که چو سیمای تو زر بایستی
دل سودائی خاقانی را
هم به سودای تو زر بایستی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.