دوست داری که دوستدار کشی
هر دلی را هزار بار کشی
تو گرفتار عشق را زِ نهان
دَم دَهی پَس به آشکار کشی
رشتهٔ جانْ سیَه کُنی چون شمع
عاشقی را که شمعوار کشی
ما چراغِ تو و تو آتش و باد
گر یکی برکنی هزار کشی
کیسه لاغر شده، چه سیم کِشی
صید فربه شده چه زار کشی
جام پُر بَر دهی به مجلس، مِی
غمگِنان را به غمگُسار کشی
خنده را گو که سَر مَبُر به شُکر
چند شیرانِ مرغزار کُشی
غمزه را گو که خون مَریز به سِحر
چند مردانِ روزگار کشی
تشنهٔ عشق را به جُستنِ آب
غرقه در آبِ انتظار کشی
دولتِ عشقْ یارِ خاقانی است
تو همه دولتی که یار کشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من بران سو شدم بخار کشی
دیدم و کردمش مهار کشی
روز تا شب بلا و بار کشی
تا شبش تنگ در کنار کشی
تا بدانی که دوستدار کشی
نکشی چون من، ار هزار کشی
تا کی از عشوه نیم مستان را
بشکنی جام و در خمار کشی
آتشم زن که زنده گردم باز
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.