نور دین ای که در فنون هنر
فضل تو همچو نور مشهور ست
جزوی از سر گذشت خامۀ تست
هر چه اندر کتاب مسطور ست
با عروسان خاطرت ما را
فکر بر نقص حور مقصورست
تاب مهر تو تا به من پیوست
همچو صبحم دلی پر از نورست
لطف تو عام و خاص در حق من
دایماً سعیهای مشکورست
گر به خدمت نمی رسد داعی
اندرین چند روزه معذورست
متصدّی عذر می نشوم
که نه چیزست آن که مقدورست
آب تا ناف و وحل تا زانو
پای من لنگ و راه من دورست
جرم بدبختیی منه بروی
که به لطف تو نیک مغرورست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سخت معروف و نیک منظورست
راست گویی که پاره نورست
پای کز طارم هدی دورست
نیست پای آن دماغ مخمورست
رایت شرع و ملک منصورست
آیت علم عدل مشهورست
بخداوند خسروان خاقان
که جهانش مطیع و مأمورست
ارسلان خان، کمال دین محمود
[...]
می بیاور که جشن دستورست
جشن عالی سرای معمورست
قبهای کز نوای مطرب او
کوه را در سر از صدا سورست
قبهای کز فروغ دیوارش
[...]
پادشه همچو تاک انگورست
در نپیچد دران کز او دورست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.