گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کمال‌الدین اسماعیل

دریا دلا تو آنی، کز فیض طبع روشن

گرد سواد شبهت، از روی دین بشستی

پیشت نهاد گردون، هر ارزو که کردی

زان پیشتر که گفتی، زان بیشتر که جستی

در نوبت بزرگی، هر چند چون فذلک

در آخر الزّمانی ، در مرتبت نخستی

جود تو برتواتر ، چون حادثات گیتی

فضل تو بی نهایت، چون شکر تندرستی

منسوخ شده بیک ره، در دور دانش تو

اعجاز نظم صاحب، تحسین شیخ بستی

گردون که دایم آرد، هر سختیی برویم

آورد از طرفها، در کار بنده سستی

از روی لاف گفتم، آرم به خاک پشتش

هر چند این حکایت ، خود بود محض رستی

دستم ببست ناگه، وافکند زیر پایم

پس گفت خیز و بنما، این چابکی و چستی

فریاد من رس اکنون، کم دست و پای بسته

با چون فلک حریفی باید گرفت کستی