برون رفتم از خانه دی نگهبان
تهی بود از آیندگان کوی من
فرو رفته با خود به اندیشه یی
جوانی درآمد ز پهلوی من
گرانی به بالا دو چند اشتری
هر انگشت او چون دوبازوی من
حمایل زپولاد در گردنش
چنان قطرۀ آب از جوی من
بزد دست و پولاد روشن زبر
برآهخت و آورد رخ سوی من
چو نزدیک شد بی محابا کشید
برهنه بیکبار در روی من
چو از پر دلی من نرفتم ز جای
نه آژنگی آمد در ابروی من
بر آهخت تیغ و بیازید دست
یکی پاره بگرفت از موی من
عطا دادم او را ز خود اندکی
ز شادی ببوسید زانوی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نکردمش فرمان همی موی من
بکند و خراشیده شد روی من
نبایستت آمد همی سوی من
وگر چند نشکیبی از روی من
کنون ای نگار سمن بوی من
مگردان بر آشفته این خوی من
کنون گر بیاری سپه سوی من
بیاری برافروزد این روی من
تو ای پهلوان کامدی سوی من
نگهدار پهلو ز پهلوی من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.