امید راحت از عالم ندارم
اگر شادیست ورغم هم ندارم
اگر افزون شود خرّم نگردم
وگر نقصان کند ماتم ندارم
همه عالم دمست و این عجبتر
که در عالم یکی همدم ندارم
پذیرفتم من از دست قناعت
که حاجت بر بنی آدم ندارم
نبینم روی شادی هرگز ارمن
دل خود را بغم خرّم ندارم
اگر بی بهره ام از کام گیتی
نصیب مهنت از کس کم ندارم
چرا گیرم غم صد ساله در پیش
کامید زندگی یک دم ندارم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر مویی سر عالم ندارم
چه عالم چون سر خود هم ندارم
چنان گم گشتهام از خویش رفته
که گویی عمر جز یک دم ندارم
ندارم دل بسی جستم دلم باز
[...]
اگر صد چون تومیرد غم ندارم
که سر گردان و عاشق کم ندارم
به دوران وصالت غم ندارم
به ریش هجر تو مرهم ندارم
مسلمانان به درد روز هجران
گرفتارم ولی همدم ندارم
که گوید حال زارم با تو هم باد
[...]
که یاری روز و شب جز غم ندارم
به غیر از خون دل همدم ندارم
به عالم حاصلی جز غم ندارم
ولی یک جو غم از عالم ندارم
بجز غم در جهان همدم ندارم
ندارم خاطر خرم ندارم
چنان خو کرده ام با غم که کو غم (؟)
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.