از سینه دل جدا به تپیدن نمی شود
مرغ قفس رها به رمیدن نمی شود
بگذار لحظه ای لب خود را بکام ما
آب عقیق کم به مکیدن نمی شود
پای تعلق از سرمستی بکش که یار
رام کسی به ناله کشیدن نمی شود
دیدم ترا ز دور ولی چون کنم که دل
هرگز تسلی از تو به دیدن نمی شود
بگذار پا به راه توکل که کارها
جویا به گفتن و به شنیدن نمی شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سیر از رخ تو دیده به دیدن نمی شود
گل زین چمن تمام به چیدن نمی شود
در دل گره ز زلف تو داریم شکوه ها
کوتاه حرف ما به شنیدن نمی شود
از شرم خویش در پس دیوار مانده ایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.