شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم بود
یک بغل نور چو فانوس در آغوشم بود
ابر رحمت شد و بارید به دل مایهٔ فیض
گوهر چند که از لعل تو در گوشم بود
آنچه مینای فلک ریخت به پیمانهٔ مهر
بی تکلف نمی از ساغر سر جوشم بود
شکر کز عشق سبکبار تعلق شده ام
آرزو کوه گرانی به سر دوشم بود
چون ز خود در ره بی پا و سری می رفتم
بیشتر نالهٔ نی راه زن هوشم بود
شود در گنبد گردون شب هجران جویا
تا سحرگه زفغان لب خاموشم بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.