یار نی روی به گلشن چه کنم
جلوه سوری و سوسن چه کنم
منظر دیده روشن رخ اوست
بی رخش دیده روشن چه کنم
شب چو درنایدم آن ماه ز در
پرتو ماه ز روزن چه کنم
چاک دل دوخته نی ز اشک و مژه
این همه رشته و سوزن چه کنم
گفتم آمد به لبم جان ز غمت
گفت عاشق تو شدی من چه کنم
گفتم از هجر به تیغم برهان
گفت خون تو به گردن چه کنم
فن من عاشقی امد جامی
صرف اوقات به هر فن چه کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.