گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

خبر آمدن یار دلم خرم کرد

لیک نا آمدنش حال مرا درهم کرد

شادیی نیست که صدگونه غمش نیست ز پی

ای خوش آن کس که درین غمکده خو با غم کرد

کی توانم که ز بنیاد کنم خار غمش

بیخ از اینسان که درآب و گل من محکم کرد

گر نگریم من دلداده نه از بی دردیست

گرمی آتش دل چشم مرا بی نم کرد

در چمن سرو سهی را نه تمایل ز صباست

پشت خود پیش قد او به تواضع خم کرد

شرح پیش که کنم این دو شکایت ز فلک

که بریدش ز من و با دگران همدم کرد

نیک رودیست نم دیده جامی که به آن

داد رخت خود و پدرود همه عالم کرد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode