گنجور

 
جامی

ترانه های تحیت سرودهای درود

نثار مجلس سلطان عاقبت محمود

بلند مرتبه شاهی که صبح و شام بود

ز جرعه ریزی او لعل دلق چرخ کبود

سحاب وار دهد فیض عاطفت بادا

همیشه سایه او بر جهانیان ممدود

زبان به توبه و دل مایل می ای ساقی

بشو دهانم ازین توبه شراب آلود

صفای صفوت جام تو دید صوفی شهر

به پیش آن چو صراحی نهاد سر به سجود

لباس عشرت ما چاک شد مغنی کو

که یک دو بخیه زند بر وی از بریشم عود

ز پیر میکده جامی مپوش حاجت خویش

که حاجت است کلید در خزانه جود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode