گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

گنج مراد را که بر او قفل ابتلاست

دندانه کلید ز دندان اژدهاست

آن رخنه ها به جان که ز دندان وی فتاد

در ملک فقر کنگره قصر کبریاست

فقر است راحت دو جهان زینهار ازان

میل غنا مکن که غنا صورت عناست

راحت همین به قاف قناعت بود بلی

عنقا همه عناست چو از قاف خود جداست

تیریست کج شده که به آتش بود سزا

آن را که قد به خدمت همچون خودی دوتاست

در طاعت خدای دو تا شو که تا کمان

کج نیست، نیست در نظر اعتبار راست

جامی کدورت تو همه از وجود توست

چون از وجود خویش گذشتی همه صفاست