نیست باران این که می بارد ز ابر نوبهار
گوییا افلاکیان بر خاکیانند اشکبار
زین مصیبت کاوفتاد اهل زمین را می سزد
گر بگرید آسمان بر حال ایشان زار زار
این همه خون کز دل پر داغ ما بر خاک ریخت
جای آن دارد که گل چون لاله روید داغدار
کرده است این غم سرایت در همه مرغان باغ
بر چمن بگذر که تا در نوحه بینی صد هزار
بادگویی داد بستان را خبر زین حادثه
کز درختان از دم او رفت آرام و قرار
از خروش بلبلان بین غنچه را صد چاک جیب
وز سرشک ارغوان بین جوی را پر خون کنار
پاره پاره چیست گل را سینه غرقه به خون
گرنه زین ماتم خراشیده به ناخنهای خار
سربه زانو حلقه حلقه پشت درویشان دوتاست
مانده در فکرند تا سرحلقه ایشان کجاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.