ای مظهر حسن لایزالی
مرآت جمال ذوالجلالی
انوار تجلی قدم را
رخسار تو احسن المجالی
در شان کمال توست نازل
آیات مکارم و معالی
رویت طرف من النهار است
زلفت زلف من اللیالی
میخانه که ساحت جلالش
بادا ز غبار غیر خالی
احرام حریم آن نبند
جز دردکشان لاابالی
جامی به وظایف تضرع
مشغول بود علی التوالی
باشد به حواله عنایت
روزی برسد بدان حوالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتا زهره آسمان جمالی
چو زهره به من بر تو فرخنده فالی
کنار تو خالی نباشد ز بربط
ز بربط نباشد بلی زهره خالی
راه تو به نور لایزالی
از شرک و شریک هر دو خالی
ماییم ز عالم معالی
رندی دو سه اندرین حوالی
در عشق دلی و نیم جانی
بر داده به باد لاابالی
بگذشته ز هستی و گرفته
[...]
باغ است و بهار و سرو عالی
ما مینرویم از این حوالی
بگشای نقاب و در فروبند
ماییم و تویی و خانه خالی
امروز حریف خاص عشقیم
[...]
عشق آمد و کرد خانه خالی
بنشست به امر و نهی حالی
از مملکت دلم برانداخت
لشکرگه وهمی و خیالی
بر حصن دماغ نام زد کرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.