ای ز خورشید جمالت ماه را شرمندگی
با گدایان تو شاهان در مقام بندگی
پرده از عارض برافکندی که من ماه توام
وه که دارد کوکب طالع بدین فرخندگی
شوکت شاهی متاعی نیست در بازار عشق
نیستی می باید و مسکینی و افکندگی
شد خراب از گریه بسیار چشم من بلی
خانه را آفت رسد چون پر شود بارندگی
جامی از درد فراق و داغ هجران مرده بود
بار دیگر نکهت وصل تو دادش زندگی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایدل ار داری هوای سروری پاشنده باش
بر جهان ابراز چه سرور باشد از پاشندگی
بر زبر دستان چو خوشه سرکشیت ار آرزوست
پیشه کن با زیردستان دانه وار افکندگی
گر ز سوز تشنگی جانت بلب خواهد رسید
[...]
نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی
خضر، حیرانم، چه لذت میبرد از زندگی
در میان دوستان، با این کمال بندگی
غیر تنهایی نداریم از کسی شرمندگی
دانهسان در خاک گمنامی اگر پوسیدهام
برنمیدارد کس از خاکم، به جز افگندگی
واشود شاید دلی چون دانه ما را زیر خاک
[...]
هر که را از هستی او زندگی
جاودان پاید بوی پایندگی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.