شمارهٔ ۸۹۱
نشاید ای مه خورشید رخ تو را روزه
که نیست بر مه و خورشید هیچ جا روزه
تن تو کاهد و جان هزار سوخته دل
مکن مکن که نباشد تو را روا روزه
بسی نماند که سازد چو ماه نو باریک
مرا فراق جمال تو و تو را روزه
هزار رخنه بود در نماز و روزه ز تو
کجا تو کافر خون خواره و کجا روزه
ز روزه خوردن ماهی مدار بیم گناه
که ما به عذر تو داریم سالها روزه
ز هر چه غیر تو بستیم راه دیده و دل
که نیست بهتر ازین در طریق ما روزه
چو نیست بر شکرش دسترس تو را جامی
به آب دیده و خون جگر گشا روزه
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...