ای غمت هر لحظه جان ناتوانی سوخته
برق عشقت خانه بی خانمانی سوخته
این چنین کز هر درونی سوز عشقت شعله زد
عاقبت بینم ازین آتش جهانی سوخته
تربت ما را علم هم ز آتش دل به چو ما
با درون آتشین رفتیم و جانی سوخته
قصه سوز دل پروانه را از شمع پرس
شرح آن آتش ندارد جز زبانی سوخته
سوخت جامی ز آتش عشق آن چنان کز وی نماند
جز کفی خاکستر و چند استخوانی سوخته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.