گنجور

 
جامی

ای تو را قد خوب و ابرو خوب و زلف و چهره خوب

بر زبان اهل دل نام تو محبوب القلوب

با لب نوشین تو زد لاف شیرینی نبات

مصریان از شهر خود کردند بیرونش به چوب

با تو هر کس را هوای دولت هم خانگی ست

خانه را اول ز گرد هستی خود گو بروب

با دهانت در میان دارد دلم سری نهان

لیس یدری سر قلبی غیر علام الغیوب

گفت با مجنون کسی کای در گناه عشق غرق

تب الی مولی جمیل العفو غفار الذنوب

گفت مجنون کز هوای عشق لیلی می کنم

توبه اما من هوی لیلی فانی لا اتوب

جامی امشب دوستان در رقص عشقند و سماع

رغم زاهد را تو هم دستی بزن پایی بکوب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode