آن ترک نیم مست که جان شد خراب او
صد بار سوختیم ز ناز و عتاب او
بر طرف بام اگر مه شبگرد بیندش
شرمنده گردد از رخ چون آفتاب او
من کیستم که بوسه زنم پای دوست کاش
یابم همین مجال که بوسم رکاب او
در روی او شهود جمال ازان توان
گر در میان حجاب نگردد نقاب او
چون درفشان شود لب او چون صدف شوم
سر تا به پای گوش ز ذوق خطاب او
بودن به کوی او نتوانم شب فراق
ترسم فغان من برد از دیده خواب او
گاه سوال بوسه به جامی نگفت هیچ
یعنی که نیست غیر خموشی جواب او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماند بچنگ دشمن پرتاب تاب او
باشد گشاده بر همه ارباب باب او
بر من بتافت یار و بتابم ز تاب او
طاقت نماند پیش مرا با عتاب او
این روی پر ز دره و در خوشاب گشت
از آرزوی دره و در خوشاب او
از رشگ آن نقاب که بر روی او رسد
[...]
کردم سئوال از کرم خواجه حاجتی
بیرون ز وعده ئی نشنیدم جواب او
طبعش بگاه وعده بود راست چون سحاب
با رعد و برق لیک نبارد سحاب او
نی ابر باز میشود از روی آسمان
[...]
آمد بهار و لشکر گل در رکاب او
صحرانشین بود سپه بیحساب او
هر نوبهار طفل دبستان گلشنست
هر غنچه ایکه وا شده باشد کتاب او
بلبل بروی گل غزلی را که سر کند
[...]
هر کس شکست طرهٔ پرپیچ و تاب او
زلفش چو مار گشت و درآمد به خواب او
یک بوسه ای که دل طلبد ز آن دهان تنگ
صد بحث می کند لب حاضر جواب او
برکند صبر لنگر سنگین خویش را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.