گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

ز نعل مرکب تو بر زمین نشان دیدن

خجسته تر که مه نو بر آسمان دیدن

به شب مهی و به روز آفتاب چهره مپوش

که جز به روی تو مشکل بود جهان دیدن

خوش است دل به ملاقات رهروان درت

چه چیز گمشده را به ز کاروان دیدن

ز بس که سینه به ناخن همی کنم ز غمت

توان ز چاک گریبانم استخوان دیدن

به جست و جوی میانش کمر مبند ای دل

که جز خیال محال است ازان میان دیدن

شدم ز دست چو آن مه عنان کشیده رسید

که راست طاقت آن دست و آن عنان دیدن

چنان ز شوق تو جامی گداخت کز دل او

چو می ز جام خیال لبت توان دیدن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode