این منم یارب ز درد عاشقی زار این چنین
کس مبادا در جهان هرگز گرفتار این چنین
ای که می بینم تو را اکنون عنان دل به کف
حال من بین دل مده از دست زنهار این چنین
نی ز بختم روی یاری نی ز یار امید لطف
آه من چون می زیم بخت آنچنان یار این چنین
در خور مهر و وفا گر نیستم بهر خدا
از جفاهای خودم محروم مگذار این چنین
نور چشم من چه واقع شد گناه ما چه بود
کز نظر انداختی ما را به یکبار این چنین
دل ندادم تا ندیدم از تو صد لطف و کرم
من چه دانستم که خواهی شد ستمگار این چنین
گر به تیغ عشق جامی کشته شد تدبیر چیست
عشق اگر این ست خواهد کشت بسیار این چنین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.