ای ز عشقت صد بلا بر جان غم پرورد من
کرده آشوب غمت تاراج خواب و خورد من
من ندارم تاب بی دردی خدا را ای طبیب
مرهمی فرما که هر دم بیش گردد درد من
خاک گشتم در رهت بگذر به من ای سروناز
پیش ازان روزی که آیی و نیابی گرد من
سوی تو همراه اشک آمد تنم دامن مکش
ای گل خندان ازین خاشاک آب آورد من
دیگری را بر تو چون گیرم بدل چون مثل تو
در همه عالم نیابد فکر عالم گرد من
ره به گلزارم مده بی او مباد ای باغبان
تازه گلها را خزان آید ز آه سرد من
گفته جامی ندارد رنگی از سودای ما
شرم دار آخر ز اشک سرخ و رنگ زرد من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ای نهاده بار هجران بر دل پر درد من
تا چه آید بعد از این بر جان عم پرورد من
ای صبا گر بوی او داری چه داری زود باش
ورنه چون من رفته باشم در نیابی گرد من
مردم چشمم بخون دل برای روی خلق
[...]
ای وصالت آرزوی جان غَم پرورد من
بر حذر باش از سرشک گرم و آه سرد من
نیست درد من ترا معلوم از آنت نیست رحم
گر بدانی حال من رحم آوری بر درد من
زودتر دریاب این رنجور گردآلوده را
[...]
از فراق آن پری هر دم فزون شد درد من
ساخت ظاهر درد دل را اشک و رنگ زرد من
تا بکی از عشق او جور و جفا خواهم کشید؟
ای رفیقان، سوخت دیگر جان غم پرورد من
گر چه دور از آستان دوست گشتم خاک راه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.