هر صبح خروشی ز دل تنگ برآریم
فریاد ز مرغان شبآهنگ برآریم
ساقی گل ما را بزن از جام می آبی
تا روزنه نام و در ننگ برآریم
مستی و خموشی نسزد مطرب ما کو
تا شور و فغانی ز نی و چنگ برآریم
ما آینه طلعت یاریم نشاید
کز همدمی تیره دلان زنگ برآریم
فرهادوشانیم که گر قیمت لعلت
صد گوهر کانی بود از سنگ برآریم
چون صلح کنان بر صف یاران فکنی تیر
ما بر سر پیکان تو صد جنگ برآریم
جامی سوی میخانه کش این جامه ازرق
باشد که به آب می گلرنگ برآریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ما غمزدگان چون زدل آهنگ برآریم
صد چشمه خون از جگر سنگ برآریم
مرغان همه در ناله و این طرفه که ما را
رخصت نه که در دام تو آهنگ برآریم
جائی ننشینیم بجز گوشه بامت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.