به مسجدی که خم ابروی تو را نگریم
نماز را بگذاریم و سجده تو بریم
اگر به کوی تو ما را بود مجال گذر
به خاک پای تو کز خلد و حور او گذریم
تو را چو هست به حال شکستگان نظری
به حال ما بنگر کز همه شکسته تریم
ز دست خضر چه سود آب زندگی ما را
اگر ز ساغر لعل تو جرعه ای نخوریم
به استخوانی اگر چند یاد ما نکنی
هزار شکر که باری ازان سگان دریم
به مهر سیمبرانیم کرده چهره چو زر
نه همچو ساده دلان در هوای سیم و زریم
سگ تو دوش به جامی فغان کنان می گفت
خموش باش که از نالهات به درد سریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.