گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

برانم از عقب کوچ کرده خود بوک

زند جمازه سعیم به خیمه گاهش چوک

کجا به خیمه گه او رسد جز آن رهرو

که گامزن چو جهاز است و بارکش چون لوک

ز آفتاب رخش دور مانده ام شاید

اگر کبود کنم جامه چون فلک زین سوک

ز فرق ساخته پای و ز تاج زر نعلین

ملوک بهر سلوک رهش بلوک بلوک

غریق لجه عرفان خموش چون ماهی

به هرزه نعره زنان واعظ از کناره چو غوک

ز کف مده سر رشته که پیرزن داند

کز اوست گردش چرخ وز چرخ گردش دوک

مکن مبالغه در شرح درد دل جامی

مباد کلک تو را خون فرو چکد از نوک

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode