گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

حدیث ماه رخت شد تمام در مطلع

کشیده قصه زلفت دراز تا مقطع

به وصف روی تو یک بیت اگر به هم بندم

شود گشاده ز رحمت دری به هر مصرع

مرا بس اینکه شوم منتفع ز مشرب عشق

فقیه مدرسه و کسب علم لاینفع

مبین به چشم حقارت که پیر دهقان گفت

نرست شاخ گیاهی عبث درین مزرع

مرا ز پیش برافکن چو قصد جلوه کنی

که نیست روی تو را جز وجود من برقع

گرفت ربع و دمن سیل تا به کی گریم

علی لوامع برق من الحمی یلمع

به کنج میکده خمها زده ست صف جامی

بخواه معنی جمعیتی ازین مجمع

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode