تا کی آن شوخ مرا بیند و نادیده کند
بشنود ناله زار من و نشنیده کند
چون بگریم بر او فاش ز من پنهانی
در رقیبان نگرد خنده دزدیده کند
بر زمینی که شود دیده نشان قدمش
هر که اهل نظر آنجا قدم از دیده کند
من ندارم گله ای زان کله شانه زده
هر چه با من کند آن طره ژولیده کند
بر خراشیده دلم گو مگذر زانکه مباد
کش خراش دل من پای خراشیده کند
پرده زاهد سالوس برانداخته باد
با بتان چند نظربازی پوشیده کند
جامی از یار پسندیده چه رنجی حاشا
کان پسندیده به جز کار پسندیده کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آه را یاد سر زلف تو پیچیده کند
فکر را شیوه رفتار تو سنجیده کند
دل محال است که با داغ هوس جوش زند
کعبه حاشا که به بر جامه پوشیده کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.