گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

هر شبی آهم حریم سدره را روشن کند

شاخ طوبی را درخت وادی ایمن کند

شد پریشان کار من از فکر آن نامهربان

مهربانی کو که اکنون فکر کار من کند

شد تنش ز آسیب تار و پود پیراهن فگار

کاش کز گلبرگ تر ترتیب پیراهن کند

دل که از غم سوخت هم در آتش غم سر نهد

گلخنی بستر هم از خاکستر گلخن کند

گر نخواهد سختی حال گرفتاران خدای

نیکوان را تن چرا از سیم و دل ز آهن کند

گر برد بویی ز ذوق خاکسارانت ملک

ز آسمان آید فرو خاک درت مسکن کند

بر رخ جامی بود بی رویت از دوزخ دری

گر ز روضه خازن اندر قبر او روزن کند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode