آن سنگدل چو پیش اسیران غم نشست
یارب سبب چه بود که بسیار کم نشست
خواهم نشست با تو همی گفت یک دو روز
اکنون که کرد وعده وفا یک دو دم نشست
گر نیست در کفم گلی از روضه حرم
این بس که خار بادیه ام در قدم نشست
گر خفت زیر ریگ بیابان تنش چه باک
آن را که مرغ روح به بام حرم نشست
شد بر دلم مجال طپیدن عظیم تنگ
در سینه بس که تیر تو پهلوی هم نشست
سیل سرشک من نرود ز آستان تو
چون سایلی که بر در اهل کرم نشست
جامی به روی خود چو در وصل بسته دید
در کنج صبر روی به دیوار غم نشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.