سودای عشقت از دو جهانم یگانه ساخت
واندوه گاه گاه مرا جاودانه ساخت
شمشاد را ز زلف تو کوتاه بود دست
دستش مباد هر که ازان چوب شانه ساخت
از خانه کمان تو هر مرغ تیز پر
کامد درون سینه من آشیانه ساخت
گر ساخت شه ز خشت زر ایوان کاخ عیش
خواهیم ما به خشتی ازین آستانه ساخت
چون سوخت شرح سوز دلم شمع را زبان
از بهر آن زبان دگر از زبانه ساخت
آه چو برقم از عقب آن سوار بس
بهر سمند خویش چرا تازیانه ساخت
جامی شکسته بال حمامی ست کش سپهر
از جام عشق و نقل بلا آب و دانه ساخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روزی که در دلم عشق تو خانه ساخت
سیل بلا بخانه ی صبرم روانه ساخت
نقاش قدرت آن رخ عابد فریب را
آشوب روزگار و بلای زمانه ساخت
آن قطره ها که بر مژه ام خوشه بسته بود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.