تا عشق توام زبون گرفته ست
دل قاعده جنون گرفته ست
چون لاله مرا ز داغ عشقت
آتش به همه درون گرفته ست
گل را ز بنفشه نیست آن حسن
کز خط رخ تو کنون گرفته ست
از شحنه روزگار ما را
لعل تو خطی به خون گرفته ست
در دور لب تو ساقی بزم
دست از می لاله گون گرفته ست
زانسان که بود سکون الف را
در دل قد تو سکون گرفته ست
تا روی تو خط فزود جامی
از مهر و مهش فزون گرفته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.