غمت تا در دلم منزل گرفته ست
ز شادی جهانم دل گرفته ست
مپرس از من شمار عقد آن زلف
که عقل آن عقده را مشکل گرفته ست
تو دریایی و زاهد خشک ازان ماند
کزین دریا ره ساحل گرفته ست
مبند ای ساربان محمل که امروز
سرشکم راه بر محمل گرفته ست
دلم با چشم خونریز تو صیدی ست
که صیادش پی بسمل گرفته ست
به کوی عشق ازان کس حاصلی نیست
که راه زهد بی حاصل گرفته ست
ز جامت جرعه ای ناخورده جامی
چه خود را مست لایعقل گرفته ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.