گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جامی

گر بود در خاک پیشم رویم از کوی تو خشت

به که باشد روزنی بر جای آن خشت از بهشت

گیسو اندر پاکشان روزی برون آ تا شود

چون بهشت ای حوروش خاک درت عنبر سرشت

رشته جان است ایوان وصالت را کمند

وه که چرخ تیز گرد این رشته را کوتاه رشت

بت پرستان را ز دل سر برزند نور یقین

گر ز شمع رویت افروزند قندیل کنشت

یافت چشم از نم خلل تا در تو تخم مهر رست

خانه ویران شد ز باران گرچه خرم گشت کشت

بستم آن خط نقش در دل طی کنم طومار عیش

چون نوشتم نامه را ناچار در باید نوشت

نامه شوق است از جامی به جانان این غزل

نام خود اینک به خون دیده در پایان نوشت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode