جامی
»
هفت اورنگ
»
سبحةالابرار
»
بخش ۱۰۴ - حکایت آن پیرزن که از حضرت رسالت صلی الله علیه و علی آله و سلم پرسید که پیر زنان به بهشت خواهند رسید
کرد آن زال کهنسال سؤال
از نبی کای شه فرخنده خصال
روز محشر که بهشت آرایند
رستگاران به بهشت آسایند
شود آن منزل عالی وطنان
راحت آباد چو من پیر زنان
گفت حاشا که چنان خوش وطنی
گردد آرامگه پیرزنی
گل آن باغ جوانان باشند
غنچه اش تنگ دهانان باشند
پیرزن چون ز نبی قصه شنید
ناله از سینه پر غصه کشید
از فغان زمزمه غم برداشت
وز مژه گریه ماتم برداشت
شد نبی مژده دهش چابک و جست
که نه گر کهنه عجوزان ز نخست
یک به یک دختر دوشیزه شوند
کی در آن روضه پاکیزه شوند
اول کار جوانی بخشند
آنگه آمال و امانی بخشند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.