باد صبا از من رسان نزد دلارامم سلام
دیگر ببر بعد از سلام از خسته مسکین پیام
با او بگو ای جان و دل تا چند در هجران خود
چون طرّه ی سرگشته ات آشفته ام داری مدام
بخرام در چشمم که تا جانم برآساید ز غم
تو سرو جانی سرو را در آب می باشد خرام
روز بهار و خوشدلی تا کی نشینی تنگ دل
طاوس باغ جان من برخیز و در بستان خرام
تو پادشاه صورتی معنی در آن صورت نهان
زان رو من آشفته دل از جان تو را گشتم غلام
بازآ وزین بیشم جفا مپسند بر دل دلبرا
کاین توسن بدخوی من گشت از غم هجر تو رام
دل چون به دامت اوفتاد آواز من آید که هی
این مرغ زیرک را ببین کامد به پای خود به دام
دست جفا بگشودهای جانم به غم فرسودهای
بادا جمالت در جهان با ما زمانی مستدام
شام و سحر بر یاد تو روز و شب عمرم گذشت
ای روی زیبای تو صبح ای زلف شبرنگ تو شام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آثار او یابند امام اندر بیان او تمام
از نظم او فاخر کلام از فر او دین و نظام
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.