گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جهان ملک خاتون

نیاری چرا یاد ما ای حبیب

نپرسی ز دردم چرا ای طبیب

من خسته دل در فراق رخت

چه گویم چه دیدم ز جور رقیب

ز خوان وصالت من خسته را

تو گویی نیاید بجز غم نصیب

ز دست غمت جان رسیدم به لب

نگفتی که چونست مسکین غریب

ز عشق رخ همچو گلبرگ تو

همی نالم از شوق چون عندلیب

کسی را که درد تو درمان بود

کجا گوش دارد به پند ادیب

ز هجرت به جان از غم آمد جهان

بنالد چو بلبل ز جور حبیب