گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اقبال لاهوری

چند بروی خودکشی پردهٔ صبح و شام را

چهره گشا تمام کن جلوهٔ ناتمام را

سوز و گداز حالتی است باده ز من طلب کنی

پیش تو گر بیان کنم مستی این مقام را

من بسرود زندگی آتش او فزوده ام

تو نم شبنمی بده لالهٔ تشنه کام را

عقل ورق ورق بگشت عشق به نکته ئی رسید

طایر زیرکی برد دانهٔ زیر دام را

نغمه کجا و من کجا ساز سخن بهانه ایست

سوی قطار می کشم ناقهٔ بی زمام را

وقت برهنه گفتن است من به کنایه گفته ام

خود تو بگو کجا برم هم نفسان خام را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode