گنجور

 
۱

حافظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - قصیدهٔ در مدح قوام الدین محمد صاحب عیار وزیر شاه شجاع

 

... به بادبان صبا کله های نعمانی

بدان رسید ز سعی نسیم باد بهار

که لاف می زند از لطف روح حیوانی ...

... که ذیل عفو بدین ماجرا بپوشانی

همیشه تا به بهاران هوا به صفحه باغ

هزار نقش نگارد ز خط ریحانی ...

حافظ
 
۲

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

... پیش عشاق تو شب ها به غرامت برخاست

در چمن باد بهاری ز کنار گل و سرو

به هواداری آن عارض و قامت برخاست ...

حافظ
 
۳

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست ...

حافظ
 
۴

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵

 

... خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد

بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال

چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد ...

حافظ
 
۵

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰

 

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد

بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد

غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب ...

حافظ
 
۶

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۵

 

... مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای

هر بهاری که به دنباله خزانی دارد

مدعی گو لغز و نکته به حافظ مفروش ...

حافظ
 
۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳

 

... شهنشاه مظفر فر شجاع ملک و دین منصور

که جود بی دریغش خنده بر ابر بهاران زد

از آن ساعت که جام می به دست او مشرف شد ...

حافظ
 
۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳

 

گل بی رخ یار خوش نباشد

بی باده بهار خوش نباشد

طرف چمن و طواف بستان ...

حافظ
 
۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶

 

... آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود

عاقبت در قدم باد بهار آخر شد

شکر ایزد که به اقبال کله گوشه گل ...

حافظ
 
۱۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹

 

... آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست

خون چکید از شاخ گل باد بهار ان را چه شد

کس نمی گوید که یاری داشت حق دوستی ...

حافظ
 
۱۱

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵

 

... درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنور لاله چنان برفروخت باد بهار

که غنچه غرق عرق گشت و گل به جوش آمد ...

حافظ
 
۱۲

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶

 

... که به کام دل ما آن بشد و این آمد

رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار

گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد ...

حافظ
 
۱۳

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸

 

... خودپسندی جان من برهان نادانی بود

مجلس انس و بهار و بحث شعر اندر میان

نستدن جام می از جانان گران جانی بود ...

حافظ
 
۱۴

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵

 

... مکاره می نشیند و محتاله می رود

باد بهار می وزد از گلستان شاه

وز ژاله باده در قدح لاله می رود ...

حافظ
 
۱۵

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹

 

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید ...

... که پیر باده فروشش به جرعه ای نخرید

بهار می گذرد دادگسترا دریاب

که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید

حافظ
 
۱۶

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳

 

ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر

بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر

از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست ...

حافظ
 
۱۷

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۵

 

... وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور ...

حافظ
 
۱۸

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴

 

... چو غنچه گرچه فروبستگیست کار جهان

تو همچو باد بهاری گره گشا می باش

وفا مجوی ز کس ور سخن نمی شنوی ...

حافظ
 
۱۹

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵

 

... زهد گران که شاهد و ساقی نمی خرند

در حلقه چمن به نسیم بهار بخش

راهم شراب لعل زد ای میر عاشقان ...

حافظ
 
۲۰

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵

 

... درکش زبان و پرده نگه دار و می بنوش

ساقی بهار می رسد و وجه می نماند

فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش

عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار

عذرم پذیر و جرم به ذیل کرم بپوش ...

حافظ
 
 
۱
۲
sunny dark_mode