گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حسین خوارزمی

بازم به نازی شاد کن ای نازنین دلدار من

مرهم ز زخم عشق نه بر سینه افکار من

ای آتش عشق خدا سوزان تن خاکی ما

وی صرصر وحدت بیا بر باد ده آثار من

در راه وحدت ای شمن زنار شد هستی من

شمشیر سبحانی بزن تا بگسلد زنار من

قدری که دارم زاب و گل خارست در گلزار دل

ای گل ز رخسارت خجل آتش بزن در خار من

تو شمع و من پروانه ام تو بحر و من دردانه ام

در خویشتن بیگانه ام باشد که باشی یار من

تیغی بکش تا سر نهم وز ذوق رویت جان دهم

عشاق کشتن کار تو مشتاق مردن کار من

جنت نباشد گلشنی در ساحت گلزار دل

ای گل ز رخسارت خجل در جان آتش بار من

گر سر دل گویم دمی آشفته گردد عالمی

در این جهان کو محرمی تا بشنود اسرار من

بس کن حسین از گفتگو با کس مگو اسرار هو

لب تشنه ای باید که او نوشد دمی گفتار من

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode