زاهدان با شاهدان همخانهاند
گرد هر شمعی دو صد پروانهاند
اهل دل در بت پرستی آمدند
شاهدان بت، دیدهها بتخانهاند
با پریرویان نماند عقل و هوش
جمله معذورند اگر دیوانهاند
روی خوب آیینه خود ساختند
در سر زلف بتان چون شانهاند
از لب معشوق مینوشند می
فارغ از خمخانه و پیمانهاند
عارفان ما را ملامت میکنند
آن گرانجانان ز دل بیگانهاند
مردم بینا دل جوهرشناس
چون همام اندر پی دردانهاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عاشقان از خویشتن بیگانهاند
وز شراب بیخودی دیوانهاند
شاه بازان مطار قدسیند
ایمن از تیمار دام و دانهاند
فارغند از خانقاه و صومعه
[...]
عاشقانی کز درون خانهاند
شمع روی یار را پروانهاند
این همه جغدان این ویرانه اند
از نوای بلبلان بیگانه اند
وآن دگر اعضاء که یار خانه اند
با تو اکنون خونی و بیگانه اند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.