شمارهٔ ۱۷۲
کشم نقد جان را به بازار او
که این است شرط خریدار او
به جان گر توان وصل او را خرید
پر از جان شود خاک بازار او
صبا گر برد بوی او سوی گل
شود جمله بر باد پندار او
بگیرید ای دوستان دست من
که از دست رفتم ز رفتار او
بگویم که ایمان عشاق چیست
یکی پر تو از نور دیدار او
چو زلفش کند دعوی کافری
میان را ببندم به زنار او
بهشتت اگر می کند آرزو
زمانی نظر کن به رخسار او
جهانی پر از آب حیوان کند
حدیثی ز لعل شکر بار او
همام از لبش گر نگوید سخن
نیابند نوقی ز گفتار او
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...