بخش ۴ - ۳ ابوالحسن علی بن احمد الخرقانی، رضی اللّه عنه
و منهم: امام یگانه، و شرف اهل زمانه، ابوالحسن علی بن احمد الخرقانی، رضی اللّه عنه
از اجلّهٔ مشایخ بود و قدمای ایشان و اندر وقت خود ممدوح همه اولیای خدای. شیخ ابوسعید قصد زیارت وی کرد، و با وی، وی را محاورات لطیف بود از هر فن. و چون میبازگشت، گفت: «من تو را به ولایت عهد خود برگزیدم.»
و از حسن مؤدِّب شنیدم که خادم شیخ ابوسعید بود که: چون شیخ به حضرت وی رسید نیز هیچ سخن نگفت، مستمع بود و بهجز جواب سخن وی بازنداد. من ورا گفتم: «ایّها الشّیخ، چرا چنین خاموش گشتی؟» گفت: «از یک بحر یک عبارت کننده بس.»
و از استاد ابوالقاسم قشیری رضی اللّه عنه شنیدم که: چون من به ولایت خرقان آمدم، فصاحتم برسید و عبارتم نماند از حشمت آن پیر؛ تا پنداشتم که از ولایت خود معزول شدم.
از وی میآید که گفت: راه دو است: یکی راه ضلالت و یکی راه هدایت. یکی راه بنده است به خداوند تعالی و یکی راه خداوند است به بنده. آنچه راه ضلالت است آن راه بنده است به خداوند، و آنچه راه هداست است راه خداوند است به بنده.
پس هرکه گوید: «بدو رسیدم» نرسید و هر که گوید: «رسانیدند» رسید؛ از آن که رسانیدن اندر نارسیدن بسته است و نارسیدن اندر رسیدن. و اللّه اعلم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.