گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

بکجا روم ز دردت؟ چه دوا کنم؟ چه چاره؟

که هزار باره خون شد جگر هزار پاره

منم و ز عشق دردی، که اگر بکوه گویم

بخدا! که نرم گردد دل سخت سنگ خاره

بدو دیده کی توانم که رخ تو سیر بینم؟

دو هزار دیده خواهم که: ترا کنم نظاره

مه من، ز جمع خوبان بکسی ترا چه نسبت؟

تو زیاده ای ز ماه و دگران کم از ستاره

ز برای کشتن من چوبسست چشم شوخت

ز چه می کشند خنجر مژه ها ز هر کناره؟

چو غنیمتست خوبی بکرشمه جلوه ای کن

که بعالم جوانی نرسد کسی دوباره

دل خسته هلالی، چو بسوختی حذر کن

که مباد از آتش او برسد بتو شراره

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode