گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

یار اگر مرهم داغ دل محزون نشود

با چنین داغ دلم خون نشود چون نشود؟

جز دل سخت تو خون شد همه دلها ز غمم

دل مگر سنگ بود کز غم من خون نشود

این که با ما ستمت کم نشود باکی نیست

کوشش ما همه اینست که: افزون نشود

گر بسر منزل لیلی گذری، جلوه کنان

نیست ممکن که: ترا بیند و مجنون نشود

بسکه در ناله ام از گردش گردون همه شب

هیچ شب نیست دو صد ناله بگردون نشود

گفته ای: خون تو ریزم، چه سعادت به ازین؟

نیت خیر تو، یارب، که دگرگون نشود

واعظا، ترک هلالی کن و افسانه مخوان

کشته عشق بتان زنده بافسون نشود

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode