گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
هلالی جغتایی

دلم، پیش لبت، با جان شیرین در فغان آمد

خدا را، چاره دل کن، که این مسکین بجان آمد

بیا، ای سرو، گلزار جوانی را غنیمت دان

که خواهد نوبهار حسن را روزی خزان آمد

ببزم دیگران، دامن کشان، تا کی توان رفتن؟

بسوی عاشقان هم گاه گاهی میتوان آمد

حیاتی یافتم از وعده قتلش، بحمد الله!

که ما را هر چه در دل بود او را بر زبان آمد

سر زلفت ز بالا بر زمین افتاد و خوشحالم

که بهر خاکساران آیتی از آسمان آمد

ملولم از غم دوران، سبک دوشی کن، ای ساقی

ببر این کوه محنت را، که بر دلها گران آمد

کمند زلف لیلی میکشد از ذوق مجنون را

که از شهر عدم بیخود بصحرای جهان آمد

بامیدی که در پای سگانت جان برافشاند

هلالی، نقد جان در آستین، بر آستان آمد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode