خدایا به جاه خداوندیت
که بخشی مقام رضامندیت
طمع نیست از کشت بی حاصلم
به خشنودیت کار دارد دلم
بسی شرمسارم ز نفس فضول
ز طاعت مکدّر، ز عصیان ملول
که نیک و بدم هر دو نبود روا
چو عصیان بود طاعتم ناسزا
ندارم بجز عفو چیزی به کف
شد از کف مرا نقد فرصت تلف
نبخشید سودی جگرخوارگی
من و دست و دامان بیچارگی
به درگاهت آورده ام عجز خویش
سر از شرم بی برگی افکنده پیش
نگیری چسان دست افتاده ای
که خود از کرم هستیش داده ای؟
به یک عمر در نعمتت زیستم
گدای درت نیستم، کیستم؟
اگر هست بنما دَرِ دیگرم
وگرنه به حرمان مران زین درم
در افتادگی از که خواهم مدد؟
مدد از کِه افتادگان را رسد؟
خروشان خراشم جگر در قفس
کسی نیست غیر از تو فریادرس
ز چاک قفس ارمغان بهار
فرستم صفیر دل سوگوار
شکیب از دلم رفته نیرو ز چنگ
برم مانده چون سبزه در زیر سنگ
نماندهست امیدم به چیزی مگر
به چاک گریبان و دامان تر
که عصیان به کوی کریمان برند
گنه هدیه آرند و غفران برند
به هر حاجتم از تو امّیدوار
که هم فیض بخشی هم آمرزگار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دعایی است به خداوند، که شاعر در آن از ناتوانی و کمبود خود سخن میگوید. او به مقام خداوندی و رحمت خدا استناد میکند و از طمع و امید خود به خشنودی خدا سخن میگوید. شاعر از شرمساری خود به خاطر گناهان و نافرمانیها میگوید و به عذرخواهی و طلب بخشش از خداوند میپردازد. او اذعان میکند که در زندگیاش تنها به نعمتهای خداوند زیسته و حالا که به درگاهش آمده، به جز عفو و رحمت خدا چیزی نمیطلبد. شاعر در نهایت از خدای مهربان میخواهد که او را در سختیها یاری کند و بر او ببخشاید.
هوش مصنوعی: خدایا به مقام و جایگاه تو، که به خاطر آن خواستههای ما را برآورده کنی.
هوش مصنوعی: دل من تنها به خاطر خشنودی تو تلاش میکند، هر چند از این تلاش سودی عایدش نشود.
هوش مصنوعی: من به خاطر نفس بیجا و بیمورد خود شرمندهام، از عبادتهایم ناخشنود و از گناهانم خستهام.
هوش مصنوعی: هر دو کار خوب و بد برای من درست نیست، زیرا همانگونه که نافرمانی زشت است، اطاعت از نافرمانی هم زشت به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: من جز عفو و بخشش چیزی ندارم، و آنچه که در دستم بود، فرصت را به هدر داد.
هوش مصنوعی: من سودی از رنج و دردهایقلبیام نمیبرم و در این وضعیت ناداری و درماندگی قرار دارم.
هوش مصنوعی: به درگاه تو آمدهام و از ناتوانیام شرمندهام، سرم را به خاطر بیثمریام پایین انداختهام.
هوش مصنوعی: نگران این نباش که چطور به این حالت رسیدهای، چرا که خودت به خاطر بزرگواری و رحمتی که داری، این امکان را فراهم کردهای.
هوش مصنوعی: من تمام عمرم را در نعمت تو سپری کردهام، اما حالا که به درخانهات آمدهام، دیگر تو را گدا نمیدانم، بلکه خود را جویای حقیقت میدانم.
هوش مصنوعی: اگر در دیگری وجود دارد، آن را نشان بده و اگر نه، به امیدی که من را از این در خود برانی، دلم را نشکن.
هوش مصنوعی: در سختی و گرفتاری به که پناه ببرم؟ آیا کسی هست که به کمک افرادی که به زانو درآمدهاند، برسد؟
هوش مصنوعی: جگرم از درد میسوزد و جز تو کسی نیست که به فریادم برسد.
هوش مصنوعی: از زنجیرهای قفس خبرهایی از بهار میآورم و صدای دل شکستهام را به گوش میرسانم.
هوش مصنوعی: صبر و تحمل از دلم رفته و نیرویی که داشتم هم از دست رفته است، چون سبزهای که زیر سنگ گیر کرده و نمیتواند رشد کند.
هوش مصنوعی: امیدم به هیچ چیز دیگری نیست جز به چاک گریبان و دامن مرطوبم.
هوش مصنوعی: در جایی که انسانها به معصیت و گناه میپردازند، وقتی به نزد افراد بزرگوار و بخشنده میروند، گناهانشان را با توبه و پشیمانی اصلاح کرده و از آنها عفو و بخشش میطلبند.
هوش مصنوعی: من به هر چیزی که از تو میخواهم امید دارم، زیرا تو هم بخشنده فیضی و هم آمرزندهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.